دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
کاربست سبک جریان سیال ذهن در رمان "وتکلمت الحیاة" (و زندگی به سخن درآمد)
11
23
FA
امین
نظری تریزی
دانش آموخته دکتری دانشگاه اصفهان
aminnazari1369@yahoo.com
خاطره
احمدی
دانش آموختۀ دکتری دانشگاه اصفهان
kahmadi200@yahoo.com
10.30473/pab.2020.48723.1694
جریان سیال ذهن سبک نوینی در داستاننویسی است که نقش نویسنده در آن به حداقل ممکن میرسد و نویسندگانی مانند جیمز جویس، ویلیام فاکنر و ویرجینیا وولف در آثار خود از آن بهره گرفتهاند. در داستانهایی که به این سبک نوشته میشوند نویسنده به جای توصیف وقایع، احساسات و افکار شخصیتها را درست در لحظۀ وقوع به چنگ میآورد و با نمایش آنها خواننده را در تجربیات ذهنی شخصیتها سهیم میکند. علیاء انصاری نویسندۀ مسلمان عراقی در رمان خود با عنوان وتکلمت الحیاة برای به تصویر کشیدن روحیات پیچیده و گاهی ترسناک و غم-انگیز شخصیتهای داستان و برای نفوذ به اعماق روان آنها از این تکنیک کمک گرفته است. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی شاخصههای تکنیک سیال ذهن در رمان وتکلمت الحیاة پرداخته است. یافتههای پژوهش به این موضوع اشاره دارد که علیاء الأنصاری با بکارگیری این سبک وظیفۀ انتقال داستان را به عهدۀ تکگویی درونی شخصیتها گذاشته و با این شیوه به خواننده اجازه داده تا مستقیم و بدون دخالت راوی در جریان افکار و احساسات قهرمان داستان قرار گیرد. همچنین با کمک تکگویی درونی و شخصیتپردازی و راهیابی به ذهن قهرمان و پدیدۀ همزمانی و دیدگاه دانای کل محدود، توانسته شخصیتها را به مخاطب معرفی کند. نویسنده در طرح داستان مرزهای زمان و مکان معمولی و منطقی را درنوردیده و خواننده تنها از طریق واگویههای شخصیتها، میتواند به درک آن نائل آید.
تکنیک سیال ذهن,ادبیات معاصر عراق,علیاء أنصاری,رمان "وتکلمت الحیاة"
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6735.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6735_fbcc343c7e1b7c578514aaf05a2a95ab.pdf
دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
قبض و بسط "قیاس" در نظام استدلال مولوی (مطالعۀ موردی داستان «شیر و نخجیران»)
24
35
FA
ابوالفضل
غنی زاده
عضو هیات علمی دانشگاه پیام نور
ab.gh9966@gmail.com
10.30473/pab.2020.48057.1687
«قیاس» به عنوان شیوه یا ابزار دانش اصول و منطق، برای اصدار یا ثبوت حکم در حوزۀ انتقال مفاهیم، شناخت و معرفت به کار گرفته میشود. مولوی در جایجای مثنوی با شیوۀ «قیاس اصولی» مخالفت شدید کرده و به کارگیری آن را خطای شناختی- ادراکی میداند؛ ولی عملاً در داستانهای خود برای ثبوت و اثبات نظریهها، نوع منطقی آن را مباح میداند هرچند، بر اساس شیوۀ منحصر به فردی که در نوع خطابۀ خود دارد، تناسب منطقی و نظم معهود آن را به هم میزند. این مقاله تناسب استدلال مولوی را در داستان تمثیلی «شیر و نخجیران» مورد نقد و بررسی قرار داده و در پایان به این نتیجه میرسد که مولوی با تعدد استنتاج، تناسب کامل علت مشترک میان کبرا و نتیجه را به هم میزند و گاهی در میانۀ داستان بفراخور شرایط به شیوۀ خطابی یا صوری، کبرا و صغرایی چیده و استتناج منطقی میکند و در این میان هرجا لازم ببیند تعدادی از ارکان قیاس را در دامنۀ تمثیل پوشیده و غایب نگه میدارد.
داستان,مولوی,مثنوی,استدلال,قیاس
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6736.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6736_439ec71ada0597d9ec2cad97480e3a05.pdf
دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
اثبات استعارههای دوسویه بر اساس فرضیهی منطق فازی (مطالعهی موردی: تصویر ابر در شعر منوچهری)
36
46
FA
مصطفی
میردار رضایی
0000-0001-7463-7555
دانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران
mostafamirdar@yahoo.com
مهسا
اسلامی
گروه مهندسی کامپیوتر دانشگاه مازندران
mahsaaeslami@gmail.com
10.30473/pab.2020.43852.1656
مفاهیم و مجموعهها در منطق ارسطویی دارای دو عضو صفر و یک است که در اصطلاح به آن منطق دو ارزشی میگویند. امّا بر اساس منطق فازی همان مفاهیم به مجموعهای با بینهایت عضو که دارای مقادیری از صفر تا یک هستند، تبدیل میشود؛ در واقع، این منطق بهجای پرداختن به صفر و یک، از صفر تا یک را مورد بررسی و تحلیل قرار میدهد و لذا آنچه در فاصلهی پرداختنِ صفر تا یک نمود مییابد، وجود و حضور مرزهای خاکستری، همپوشان یا بینابین است که در منطق ارسطویی هیچ تعریفی ندارند. این اتّفاق در جریان سنّت بلاغت و خاصه در بحث انواع استعارهها نیز افتادهاست. استعارهها بر اساس منطق دو ارزشی ارسطو، یا «مصرّحه»اند، یا «مکنیه». یعنی یا این هستند، یا آن؛ حد وسطی وجود ندارد، امّا بر اساس مؤلفههای منطق فازی میتوان در بحث بررسی اجزای تصویرها به گونهای استعاره دست یافت که در بین «مصرّحه» و «مکنیه» جای میگیرند. این مطالعه که به روش مقایسهای ـ تحلیلی و با استفاده از ابزار کتابخانهای نوشته شدهاست، بر اساس نظریهی منطق فازی و غور در شعرهای منوچهری دامغانی به اثبات استعارههای دوسویه در تصویرهایی که این شاعر با واژهی «ابر» آفریده است، بپردازد.
منطق فازی,استعارهی مصرّحه,استعارهی مکنیه,استعارهی دوسویه
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6817.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_6817_a9956302132b210c63a9b71a0db2466c.pdf
دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف براساس داستان سلیمان
47
62
FA
ماندانا
علیمی
استادیارگروه زبان وادبیات فارسی، واحد آزادشهر، دانشگاه آزاداسلامی،آزادشهر، ایران
mandana_alimi@yahoo.com
محمد مهدی
نادری
استادیارگروه معارف اسلامی، واحد آزادشهر، دانشگاه آزاداسلامی،آزادشهر، ایران
dr.naderi@iauaz.ac.ir
10.30473/pab.2020.51566.1749
بخشی از سورهی نمل به روایت حکومت و قلمرو وسیع حضرت سلیمان میپردازد. که جن، انس، پرندگان و باد، همه تحت فرمان وی درآمدند. با توجه به اهمیت نظریات نوین در فهم متون به روش توصیفی–تحلیلی انجام میگیرد. تحلیل گفتمان با رویکردها ،شاخهها و نظرات متعدد و گوناگون می کوشد، روابط متقابل زبان و جامعه را گرهگشایی کند؛ به بیانی دقیقتر تحلیل گفتمان با تکیه بر اَشکال زبانی و نشانهها، در ورای خود نوعی مفهوم ایدئولوژیک را با هدف عملکرد اجتماعی بازخوانی می کند؛ در واقع ایدئولوژی در پس متون را مورد واکاوی و کنکاش قرار میدهد، تحلیل گفتمان، متن را از جهت ملاک درونی و بیرونی بررسی میکند. نظریه تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف یکی از مشهورترین نظریات حوزه گفتمان کاوی است که،به بیان رابطه ، میان ملاکهای درونی و برونی متن و قدرت تسلط جامعهای را که اثر ادبی در آن شکل گرفته از طریق سه محور توصیف، تفسیر و تبیین مورد واکاوی قرار می دهد؛ بر این اساس، پژوهش حاضر در صدد است، داستان حضرت سلیمان را بر پایهی نظریهی گفتمان انتقادی فرکلاف در سطوح سهگانه تحلیل نماید. این پژوهش نشان میدهد که بیان سطح توصیف داستان اهمیت ویژهای برخوردار است و در سطح تفسیر مشاهده میگردد که انسجام و پیوندی ناگسستنی وجود دارد و از جهت متن روایی و با نگاهی ایدئولوژی به داستان ارزش ویژه ای میبخشد
"داستان سلیمان","گفتمان انتقادی","نظریه فرکلاف","بافت زبانی","بافت موقعیتی"
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7128.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7128_17d8a31b93a701f922e01ffd19b1ea21.pdf
دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
بررسی ویژگیهای سبکی سفرنامهی عهد حسام محمود میرزا قاجار
63
85
FA
وحید
مبارک
0000-0002-8696-6564
عضو هیات علمی دانشگاه رازی
vahid_mobarak@yahoo.com
سمیرا
کنعانی
دانشگاه رازی
m.kanany34@yahoo.com
10.30473/pab.2020.49338.1702
چکیده<br /> در دوران قاجار سفرنامه نویسی به عنوان یکی از انواع ادبی مورد توجّه صاحبان قلم و ادیبان قرار گرفت. سفرنامهها حاوی اطلاعات مختلف عصر خود هستند و سفرنامه نویسان حاصل دیدهها و شنیدههای خود را بدون تکلّف و کوشش برای لفظ پردازی به قلم درمیآوردند و هر سفرنامه، علاوه بر اطلاعات زبانی، بنا بر اهداف و شیوهی نگارش خود حاوی اطلاعات تاریخی، سیاسی، جغرافیایی، مردم شناسی، اقتصادی و... نیز هست. یکی از سفرنامههای با ارزش و کمتر شناخته شدهی عصر قاجار، سفرنامهی عهد حسام، نوشتهی محمود میرزا قاجار است که آگاهیهای فراوانی از احوال و دوران فتحعلی شاه و دربار او دارد و اطلاعات فراوانی را از آن روزگار ارائه میدهد. در این پژوهش توصیفی- تحلیلی، از این سفرنامه، بر مبنای سبکشناسی لایهای به بررسی لایههای آوایی، واژگانی، نحوی، بلاغی و معنایی عهد حسام پرداخته شدهاست. یافتهها نشان میدهد، آنچه در این اثر برای نویسنده حائز اهمیت فراوان است و بیشتر از دیگر موارد، در راستای بیان آن تلاش کرده شدهاست، لایهی معنایی کلام است و نویسنده برای رسیدن به این منظور، آگاهیهایی کامل از امورگوناگون؛ اماکن تاریخی، قلاع، پلها، امامزادگان، بقاع متبرکه، وضعیت کشاورزی، اسامی ایلات و بزرگان آنها، موقعیت جغرافیایی شهرها و... را ارائه کرده و به نمایش گذاشته است.<br /><br />
"سبک شناسی لایهای","سفرنامه","عهد حسام","قاجار","محمود میرزا"
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7129.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7129_21572b2c284fa841034f4c379ecc6d2d.pdf
دانشگاه پیام نور
فصلنامه پژوهش های ادبی و بلاغی
2322-3979
8
شماره 1
2020
02
20
باورهای عامیانۀ طبی در رسالۀ طب القلوب نقشبندی با رویکرد عرفانی
86
98
FA
سید محمود
سیدصادقی
استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر، ایران
amanekamali@yahoo.com
آمنه
کمالی
دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد بوشهر، دانشگاه آزاد اسلامی، بوشهر، ایران
ardalani._sh@yahoo.com
10.30473/pab.2020.53030.1759
فرهنگعامه با عناصر متعدّد خود، با زندگی و فرهنگ عمومی بشر، امتزاجی ناگسستنی دارد. شاعران و نویسندگان بزرگ به شکلهای مختلف، آگاهانه و ناآگاهانه، از عناصر فرهنگعامه برای تصویرآفرینی و یا انتقال اندیشهها و اهداف خود به خوانندگان بهره میگیرند. طب القلوب نقشبندی، رسالهای است که محتوای ارزشمند و پرمایهای را در زمینة پزشکی و طب در خود جای داده است. در این کتاب، اصطلاحات طبی فراوانی آمده است: نام داروها، اشارههای متعدد به اصول طبی قدیم، نام بیماریها و غیره. نقشبندی این اصطلاحات را در بیشتر موارد به صورت تشبیه به کار برده تا پیام اخلاقی و عرفانی خود را بیان کند، والّا منظورش تعلیم قواعد طبی نبوده است. کاربرد دقیق و بیان این اصطلاحات، نشان میدهد که نویسنده با علم طب، آشنایی داشته است؛ بهطوری که اگر کسی با این اصطلاحات آشنایی نداشته باشد، در فهم و بیان بعضی از مطالب، دچار مشکل میگردد. حتی در دورۀ ما، هنوز برخی از این اعتقادات در حوزۀ پزشکی وجود دارد. نقشبندی همچنین از باورهای عامیانهای که در طب و شیوۀ درمان بیماریها وجود داشته، استفاده فراوانی کرده است. در این پژوهش با روش تحلیلی – توصیفی و با مراجعه به منابع نظری تحقیق، تلاش شده است تا پارهای از باورهای عامیانۀ کتاب طب القلوب را با استناد به امهّات منابع و مراجع طب سنتی، مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.
فرهنگعامه,اعتقادات و باورهای مردم,طب القلوب,آموزههای عرفانی,اصطلاحات پزشکی
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7191.html
https://pab.journals.pnu.ac.ir/article_7191_5711f13edc50a95b4cab7893840d1047.pdf